عنوان
مستثنیات از حرمت غناء،مبحث غناء،مکاسب محرّمه
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
ناشر
نویسنده
تاریخ نشر
1396/10/17
اندازه
14MB
زبان
فارسی
یادداشت
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در رابطه با روایاتی بود که برخی به استناد آن غنای در قرآن را از حرمت غناء استثناء میکردند.
مشکل این روایات علاوه بر ضعف سندی که در بسیاری دیده میشد ضعف دلالت بود. عمدهی این روایات امر به خواند قرآن به صوت حزین و یا صوت حسن بود؛ که هیچ یک از این دو معنی مرادف با غناء نیست؛ و نمیتوان تساوی آن با غناء را ثابت کرد. به همین جهت علمای بزرگوار اثبات استثنای غنای در قرآن را مستند به دلیلی قوی نمیدانند.
در نهایت به این روایت هم اشارهای کنیم
روایت هجدهم: جَامِعُ الْأَخْبَارِ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَائِبٍ[1] قَالَ: «مَرَّ عَلَيْنَا سَعْدُ بْنُ أَبِي وَقَّاصٍ فَأَتَيْتُهُ مُسَلِّماً عَلَيْهِ فَقَالَ مَرْحَباً بِابْنِ أَخِي بَلَغَنِي أَنَّک حَسَنُ الصَّوْتِ بِالْقُرْآنِ. قُلْتُ: نَعَمْ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ قَالَ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ يَقُولُ: إِنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَ بِالْحُزْنِ فَإِذَا قَرَأْتُمُوهُ فَابْکوا فَإِنْ لَمْ تَبْکوا فَتَبَاکوْا [وَ تَغَنَّوْا بِهِ] فَمَنْ لَمْ يَتَغَنَّ بِالْقُرْآنِ فَلَيْسَ مِنَّا».[2]
این روایت از سعد بن ابی وقّاص نقل شده و راوی هم مهمل است و در منابع عامّی هم آمده است. بسیار سند ضعیفی دارد؛ و اگرچه دلالت بسیار صریحی دارد؛ اما نمیتوان به جهت همین ضعف طریق به آن استناد جست.
محقّق بحرانی این روایت را از حیث سندی ضعیف دانسته و از حیث دلالی هم معارض با اخباری میداند که دلالت بر حرمت غناء در قرآن میکنند؛ و اگر به روایات باب مراجعه کنیم، ما را تا جایی که صوت زیبا و حزین در خواندن قرآن به حدّ غناء نرسیده باشد امر به این شکل خواندن قرآن میکردند.[3]
مرحوم طباطبائی در ریاض نیز مانند همین اشکال را بر استدلال به این روایت و روایات مشابه دارند. به نظر ایشان، این روایات با اطلاقات مورد اجماع بر حرمت غناء معارض بوده و معمولاً سندهای ضعیفی هم دارند؛ و از سویی دیگر مفاد این اخبار دائر بین امر به قرآن خواندن به صوت حزین و یا صوت حسن است؛ و هر دو امر غیر از غناء مصطلح و حرام است.[4]
مرحوم امام در رابطه با این روایات تأمّل حقّی بر مفهوم صوت حسن- که مدار روایات جواز بود- دارند؛ به نظر ایشان صوت حسن در روایات در برابر قرآن خواندن به مزامیر و در تقابل با غنائی خواندن قرآن است؛ و مراد از صوت حسن در روایت متفاهم عرفی از این اصطلاح است؛ یعنی صدایی که عرف آن را زیبا میپندارد. نه اینکه لزوماً غناء باشد. چرا که هر صدای خوبی در نظر عرف غناء نیست. صدای خوب صدایی است که سکت و وصل آن و به اصطلاح ضرب آهنگین آن به تناسب رعایت شود و این مفهوم اعمّ از غناء است. الحان عربی غیر از غناء است، ولی خالی از ضر آهنگین نیست.[5]
مرحوم خوئی هم همین نظر را دارند. به نظر ایشان نیز میان صوت حسن و غناء عموم و خصوص من وجه برقرار است. برخی از مصادیق صوت حسن از مصادیق غناء هم به حساب میآیند. ولی نه هر غنائی در نظر عرف زیبا است و نه هر صدای زیبایی مصداق غنای است.[6]
به نظر میرسد نمیتوان بر این مدّعی- استثنای غنای در قرآن- دلیل مناسبی اقامه نمود.
یک نکته که در رابطه با غناء خیلی اهمّیت دارد، همین قید مجلس است؛ یعنی غناء در مجالس لهو موضوع حرمت است؛ و صرف تحقّق قیود غناء در مجالس مؤمنین و عزاداری و سرور اهل بیت نمیتواند مصداقی برای غنای محرّم تحقّق ببخشد. ملاک عرف است که تشخیص دهد یک صوت برای مجالس فسق و فجور است و یا اینکه مناسب مجالس مؤمنین است؛ یعنی قید لهو را باید عرف تشخیص دهد؛ و تا این قید که مرتبط با مجالس اهل فسق و فجور است محقّق نشود، نمیتوان به حرمت حکم کرد.