عنوان
مستحدثه: الزام، جریان قاعده اهمیت در تزاحم بین حقوق
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1399/12/13
اندازه
13:4MB
زبان
فارسی
یادداشت
جریان قاعده اهمیت در تزاحم بین حقوق
در بسیاری از موارد بین حقوق شهروندی و بین خیلی از احکام اولیه، تکلیفی یا وضعی تزاحم می شود، لذا فقیه باید در اینجا یک ضابطه ای بدهد که کدام یک از اینها مقدّم اند؟
ممکن است گمان شود که حقوق شهروندی از احکام ثانویه هستند لکن اینطور نیست، حقوق شهروندی از احکام اولیه هستند چون حقوق اخوان مومنین برای ذات طبیعیِ عناوین خودش، جعل شده است، فلذا اینها از احکام اولیه هستند، در نصوص ما یا به عنوان حقوق إخوان المؤمنین آمده، مثلاً در ابواب عشرة باب حج و جهاد نفس و مکاسب محرّمه و إحیاء موات و لقطه و مشترکات و سایر ابواب حقوق إخوان مؤمنین بیان شده اند.
اینها به عنوان الأخ المؤمن ثبت له حقّ فی الشرع به حکم اولی برای عنوان أخ المؤمن ثابت شده اند و بعضی از آنها واجب و بسیاری از آنها مستحب هستند.
زمانی که اینها از أحکام اولیه شدند، وقتی با احکام اولیه دیگر وضعاً یا تکلیفاً تزاحم کند، این مورد هم مانند باقی موارد تزاحم، باید ملاحظه اهمیّت شود و قاعده ی اهمیّت جاری می شود و باید دید چگونه از أدله و نصوص استفاده می شود که کدام یک از آنها در نظر شارع أهم هستند، اگر از لسان شارع در نصوص استفاده شد که یکی از آنها أهم است، طبعاً باید مقدّم شود و الا مکلّف در مقام امتثال مخیّر می شود و در موارد اختلافش باید به حاکم رجوع شود و حاکم تعیین کند و الا به عنوان اولی شخص مخیّر است.
البته بعضی از قواعد هستند که حاکم بر همه ی اینها هستند مانند إضرار، اگر امر دائر بین تزاحم 2 حکم اولیه شد مانند یک حکم حق إخوان المؤمن و یک حکم اولی دیگر، اگر مثلاً آن حکم اولی موجب إضرار به غیر شد، و عنوان ضرر صدق کند، طبعاً لاضرر حاکم بر همه ی احکام اولیه است و آن طرفی که موجب ضرر نیست، مقدّم است.
اگر یک طرف محتمل التعیین و محتمل الأهمیّة هم باشد، أصالة التعیینیة عقلیه جاری می شود و آن که محتمل التعیین و محتمل الأهمیة است مقدّم می شود، در مجموع همه ی اینها طبق قاعده اجراء می شوند.
حقوق شخصیه در آیات
حقوق شخصیه بسیاری هم وجود دارد که آیات بسیاری متعرّض این حقوق شده اند، مثلاً آیه شریفه:
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا﴾[1]
حقّ شخصی صاحب منزل این است که شما حق ندارید بدون اجازه ی او وارد منزلش شوید و اگر بدون اجازهی او وارد حریم شخصی اش شوید، به حریم شخصی او تجاوز کردید.
یا آیه:
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ﴾[2]
یعنی حقّ ندارید به اموال شخصی أشخاص تعرّض کنید مگر اینکه تحت عنوان بیع و شراء با هم تراضی کنید.
یا آیه:
﴿وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا﴾[3]
حق ندارید اگر کسی به شما سلام کرد، به او بگویید تو دین نداری و من جواب سلام تو را نمی دهم، این حرام است و جائز نیست.
یا آیه:
«وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها»[4]
حق شخصی انسانی که به تو سلام کرد اینست که تو جوابش را بدهی و اگر جوابش را ندهی مرتکب حرام شدی و عذاب الهی دارد، این یعنی وجوب احترام به حق شخصی هر کسی که به تو احترام گذاشته است.
آیاتی که متعرّض حق شخصی شهروندی شده اند بسیار هستند و کسی بخواهد فحص کند به بسیاری از آنها می رسد.
حقوق شخصیه در روایات
در روایات هم این حقوق شخصی شهروندی بسیار اند، همین أحکام العشرة باب حج را ملاحظه بفرمایید، یا مکاسب محرّمه یا رساله حقوق منسوب به امام سجاد علیه السلام ، یا معاهداتی که بین نبیّ (ص) و بین بعضی از اقوام یهود در غزوات بسته می شد که بند های مختلفی بود که اینها زمانی که تحت ذمّه آمدند، شرائط حقوق شهروندی بین آنها و بین مسلمین باید رعایت شود.
بین خود مهاجرین و أنصار از آن زمانی که با هم زندگی کردند، حضرت معاهده ای بستند که این حقوق باید بینشان رعایت شود.
صاحب وسائل هم در ابواب جهاد نفس روایات زیادی ذکرکردند، أبواب إحیاء موات، أبواب مشترکه، أبواب لقطه که همه ی اینها متعرّض حقوق شخصی أشخاص شده اند، بنابراین نصوص زیادی بر این حقوق دلالت دارند.
قواعد کلّی هم در اینجا هستند مانند:
« مَن أحیی میتةً فی غیر حقّ مسلمٍ فهی له»
این خودش 2 حق است:
یکی اینکه هر کسی إحیاء کرد حقّ شخصی او محفوظ است.
دومی اینکه حقّ مسلمی از قبل به آن تعلّق نگرفته باشد چون اگر موجب تجاوز به حقّ شخصی مسلم دیگر شود، دیگر اعتبار ندارد، در این قاعده به حقّ هر2 احترام گذاشته شده است.
همچنین در باب حریم فقهاء روایات بسیاری ذکر کرده اند که حریم باید رعایت شود، حریم یعنی آن مقدار از زمین که متّصل به أملاک شخصی افراد است که استفاده ی از این أملاک شخصی متوقّف بر تصرّف بر آن زمین است.
در این باب بین شیعه و سنّی اختلاف است، أبو حنفیه و أتباعش گفتند که قُرب ملک حریم است و قُرب را هم تفسیر کردند که اگر سنگ را بیاندازید تا چه مقدار می رود، یا اگر فریاد بکشید تا کجا صدایتان می رود، این همان قرب است و حریم شخصی همین است.
اما شیعیان این را قبول ندارند و می گویند معیار فقط اینست که آن مقداری که استفاده از ملک شخصی متوقّف بر آن باشد، حریم محسوب می شود.
علی ایّ حالٍ یکی از انواع حقوق شخصی که در شرع به آن اهمیّت داده شده و حتّی خرید و فروشش هم برای غیر جائز نیست و فقط در اختیار مالک شخصی اش هست، همین حریم است، در روایت داریم:
«إذا کان الأرض أرضه فله أن یحمی
یحمی، الحِمی بر وزن إلی یعنی الممنوع من الأرض و الکلاء و الماء، یعنی آن چیزی که صاحبش از آن منع کرده از زمین و کلاء و ماء، «یحمی» یعنی صاحب أرض می تواند أطراف أرض شخصی اش را که استفاده از زمینش متوقّف بر آن است، می تواند منع کند، در ادامه می فرماید: ويصير ذلك الي ما يحتاج إليه ذلک بر می گردد به قبلش که راوی میی گوید: «ان لنا ضياعا ولها حدود فیها.... أيحل له ان يحمي المراعي لحاجته إليها؟ فقال : إذا كانت الارض ارضه فله ان يحمي ويصير ذلك الي ما يحتاج إليه یعنی آن مقدار از اطراف زمینی که به آن احتیاج دارد، در آن مقدار می تواند باقی مردم را منع کند که به آنجا بیایند و آن را إحیاء کنند و در آن تصرّف کنند.
قال : فقلت له : الرجل يبيع المراعي؟ فقال : إذا كانت الارض ارضه فلا بأس.» [5]
یعنی زمین که برای خودش باشد، آن مراعی که حدود این زمین واقع می شوند، مانعی ندارد.
نتیجه اینست که در شرع مقدّس حقوق شخصی برای هر شهروندی در نظر گرفته شده به شتّی أنحائها، و حقوق عامّه هم در نظر گرفته شده، و طبعاً اگر بین حقوق عامّه و بین حقوق شخصی تعارض شود، حقوق عامّه مقدّم است مادامی که موجب ضرر به أشخاص و أملاک أشخاص نشود اما اگر ضرری شد قاعده ی « لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام» جاری می شود.این بحث ما به پایان رسید.
اجبار نساء بر حجاب
این مسأله ی بسیار مهمّی است، بعضی در حوزه ی علمیه آمدند یک انجمن و گروهی تشکیل دادند و فضلای جوان اشکالاتی کردند که الزام به حجاب نمی شود کرد و وجوهی هم برای این مطلب آوردند و ما به این وجوه در اینجا اشاره کردیم و به همه ی اینها جواب متقن و قاطع به دلالت آیات قرآن مجید و نصوص شرعیه و فتاوای أصحاب دادیم
مسأله ی الزام به حجاب مسأله ی مهمّی است و امروز یکی از مصیبت های ما و یکی از ضایعات نظام مقدّس جمهوری اسلامی که هر نظامی حتّی رسول خدا (ص) که اسلام را آورد و أمیرالمؤمنین در زمان حکومتش این مصیبت ها را داشتند، بعضی از استانداران حضرت منحرف می شدند و خلاف می کردند یا بعضی از مؤمنین و مسلمین أفعال خلاف شرع انجام می دادند که مستحق حدود می شدند و حدود الهی بر آنها جاری می شد و لکن اسلام از همان زمان قوانین کلّی بری مسأله ی حجاب و ارتباط زن مرد أجنبی گذاشته بود، آیات شریفه دلالت دارد که در همانجا همه ی مسلمین مکلّف شده بودند ولو اینکه در أوائل و صدر اسلام مصلحت نبود که رسول خدا(ص) در همه ی جزئیات مردم را تحت فشار بگذارد لذا به تدریج احکام بیان و اجراء می شد.
در مجموع مسأله ی حجاب از ضروریات دین است و لذا بی حجابی و بد حجابی باید نهی از منکر شود، أدله اش را بیان می کنیم.
در نظام مقدّس جمهوری اسلامی یکی از مشکلاتی که هست و یکی از زوایایی که ما موفّق نشدیم أحکام ناب اسلام را پیاده کنیم، مسأله ی حجاب است، نظام اسلامی که می خواهد الگویی از نظام رسول خدا و ائمه مسلمین برای دنیا باشد، باید احکام اسلامی در علن و آشکار مشهود باشد نه بر خلاف آن، به گونه ای که حتّی کسی نتواند به شخصی که علناً حجاب را نقض می کند، تذکّر دهد و نهی از منکر کند، اینها با شئون جمهوری اسلامی سازگاری ندارد.
باید به گونه ای عمل شود که شهروندان و مؤمنین جرأت نهی از منکر ولو به مرتبه ی پایین ترش را هم که رفق و لین و مدارات است، داشته باشند که الان کسی ندارند، الان اگر به نحو ملائم حتّی به شکل خواهش به انها تذکّر دهند، آنها پرخاش می کنند و طلبکارند.
این کسانی که فاعل منکرند و از تبرّج جاهلیت که قرآن کریم از آن منع کرده، بدتر و شنیع تر انجام می دهند، طلبکارند کأنّ حقّشان است و می گویند چرا جلوی ما را می گیرید، این یعنی تضاد کامل با ماهیت نظام جمهوری اسلامی که باید برچیده شود.
ادله مقام
ادله ای دلالت بر ضرورت حجاب برای نساء دارند:
1-آیات قرآن
1: حجاب از ضروریات دین ما است، آیات شریفه قرآن ناطق به مسأله ی حجاب است مانند آیه:
﴿وَ لَایُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ﴾[6]
مواضع زینت زن در درجه ی اول موی سر است، رنگ کردن موها و ابروها، اینها موجب فساد می شود.
در روایات فوق حدّ استفاضه امام علیه السلام فلسفه ی حجاب را تعلیل فرمود به اینکه: حجاب جعل شده برای اینکه مردان مؤمن تحریک نشوند و موجب فساد قلبشان نشود، فحشاء در میان جامعه رائج نشود:
﴿إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ﴾[7]
با بی حجابی اشاعه فحشاء می شود.
یا آیه ی شریفه ای که در مورد نساء نبیّ (ص) میگوید:
﴿وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ﴾[8]
رسالت پیامبر بود و ایشان اطعام و اکرام می کردند و اصحاب به منزل رسول خدا می آمدند، خداوند تعالی به اصحاب نبیّ (ص) دستور داد که غذا را از وراء حجاب بگیرید، البته قطعاً وقتی می آمدند داخل تا غذا بگیرند خودِ پیامبر الگو بود: «لکم فی رسول الله أسوة حسنة»[9] ، و همسرانشان را به حجاب امر می کردند جای تردید نیست که ایشان رعایت می کردند اما به مقدار متعارف مانند دست تا آرنج یا قسمت های جیب و بعضی از مواضع دیگر، معلوم بود، چرا فرمود: « من وراء حجاب»؟ چون در نزدیک و در حیاط پیامبر می نشستند و زنان پیامبر را نگاه می کردند، فلذا قرآن منع کرد که حتّی چشم اینها به صورت یا مواضع بدن زن ها از نزدیک بیافتد، این مسأله اگر ادامه پیدا می کرد پیامبر اذیت می شد و قرآن خبر داد که این موجب ایذاء نبیّ است.
یا آیه:
﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ﴾
به لغت عرب نگاه کنید، چند معنا برای جلباب ذکر شده، اما آن چیزی که بیشتر از همه گفته شده: الملاء، و الملحفة و العباء الّتی یستر البدن من القرن الی القدم، است، بعدش به معنای مثل مقنعه هم آمده است و لکن ذیلش که دارد:
﴿ذلِکَ أَدْني أَنْ يُعْرَفْنَ﴾[10]
یعنی بالعفاف سازگاری دارد با آنچه که بیشتر بپوشاند که همان معنای جلباب مثل چادر یا همان چادر هایی که عرب ها داشتند است، بالاخره ملاک پوشش من القرن إلی القدم است.
رضا خانِ قلدر و خائن و طاغوت علی الإطلاق مهمترین ضربه ای که به اسلام زد، این بود که به دستور استعمار و استکبار، چادر ها را الزاماً از سر زنان برداشت. یکی از مواردی که باید نظام جمهوری اسلامی این میراث منحوس و پلید نظام پهلوی را از بین ببرد، اینست که باید چادر و حجاب را به همان شکل اول برگرداند.
2- اتّفاق فریقین
یعنی همه ی علماء، شیعه و سنّی به اتّفاق و اجماع بدون حتّی یک نفر مخالف می گویند: موی سر زن ولو بعضش هم معلوم شود، حرام است، شما یک نفر فقیه سنّی و شیعه را پیدا کنید که بگوید موی سر جائز است معلوم شود.
چیزی که فریقین بر آن اتفاق داشته باشند، جزو ضروری دین است.
3- سنّت متواتره از اهل عامّه و شیعه
سنّت متواتره از اهل عامّه و شیعه در مورد پوشش زن وارد شده است، پس به ضرورت دین مسأله ی حجاب ثابت است.
ادله امر به معروف و نهی از منکر
هر حکمی از احکام واجبِ ضروریِ دین محکوم به ادله ی امر به معروف و نهی از منکر است به این معنا که هر حکمی که از احکام الزامی اسلام بود، تحت ادله ی نهی از منکر و امر به معروف می آید، هرچه آن منکر، منکرِ ثابت تر و قطعی تر و مهمتر باشد، نهی از منکر هم نسبت به آن مهم تر می شود.
فقهاء گفتند نهی از منکر چند قسم است، مکروه ، مستحب، مباح، واجب، بستگی دارد منکرش چگونه باشد.
وقتی وجوب حجاب به ما «نطق به الکتاب» و «اتّفق علیه الفریقان» و «تواتر به النصوص» ثابت شد از ضروریات دین می شود، لذا نهی از منکر قطعاً شامل آن می شود و نهی از منکر دارای مراتبی است.
از مراتبی که بین فقهاء مورد اتّفاق است، نهی از منکر به الزام است، ضرب، جرح و حتّی قتل، این را فقهای ما گفتند، روایات گفتند، منتها اختلاف در اینست که آیا این جزو وظائف شخصی حاکم است یا هر کسی هم از مؤمنین چنین ولایتی دارد که بعداً بحث خواهیم کرد.