عنوان
مقوّمات غیبت،مبحث غیبت،مکاسب محرّمه
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
ناشر
نویسنده
تاریخ نشر
1397/01/21
اندازه
14MB
زبان
فارسی
یادداشت
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در مورد فرمایش مرحوم امام بود که غیبت را اعم از تهمت میدانستند. ایشان تعریف غیبت را به گونهای بیان میکنند که شامل تهمت نیز میشود؛ بنابراین از منظر ایشان غیبت یعنی بدگویی کردن پشت سر دیگری خواه عیب بیان شده در او باشد یا خیر. به نظر ما اگر عیب در شخص موجود باشد غیبت است اما اگر فاقد آن عیب باشد تهمت است. برخی از استدلالهای مرحوم امام را بیان کردیم؛ یکی از روایاتی که مرحوم امام به عنوان شاهد برای مدعای خود بیان میکنند این است:
«محمد بن الحسن في (المجالس والأخبار) بإسناده الآتي عن أبي ذر، عن النبي صلىاللهعليهوآلهوسلم في وصية له قال: يا أباذر ... قلت: يا رسول الله وما الغيبة؟ قال: ذكرك أخاك بما يكره ...».[1]
ایشان استدلال میکنند تعریف غیبت که در روایت آمده شامل غیبت و تهمت میشود چرا که در صورت وجود عیب یا عدم آن در هر دو صورت، کراهت حاصل میشود.[2]
به نظر ما چند اشکال بر این استدلال وارد است: اولاً این روایت ضعیف السند است پس قابل استناد نیست. ثانیاً در صورت وجود چند روایت در موضوعی باید بین روایات جمع کرد؛ در برخی روایات قید «ما ستره الله علیه» بیان شده و در برخی «بما یکره» بیان شده است؛ حال نمیتوان یک روایت را اخذ کرد و به دیگر روایات توجه نکرد پس تعریف غیبت مجموع هر دو قید است و نه فقط یک قید. ثالثاً روایاتی داریم که صراحتاً بین غیبت و تهمت، فرق گذاشتهاند.
روایت دیگری نیز هست که مرحوم امام به آن استناد کردهاند که مانند همان روایت قبلی است:
«قول النبي صلى الله عليه وآله هل تدرون ما الغيبة؟ فقالوا: الله ورسوله أعلم، قال: ذكرك أخاك بما يكره...».[3]
این روایت هم مانند روایت قبل دارای سند ضعیف است.
مرحوم امام بر اساس مبنای خود میفرمایند که رابطه میان غیبت و تهمت، عموم و خصوص من وجه است.[4] ماده افتراق تهمت جایی است که در حضور شخص عیبی که موجود نیست به او نسبت داده شود. ماده افتراق غیبت هم جایی است که پشت سر دیگری عیبی گفته شود که در او وجود داشته باشد. ماده اشتراک هم جایی است که پشت سر دیگری عیبی به او نسبت داده شود که در او موجود نیست.
به نظر ما این دو ماده اشتراکی ندارند زیرا اگر عیب در غیبت شونده موجود نباشد به آن تهمت گفته میشود و اگر عیب موجود باشد به آن غیبت اطلاق میشود.
تذکر: این عیب مورد بحث باید چگونه عیبی باشد، در خَلق باشد یا در خُلق، در بدن یا نسب، در فعل یا قول، در دین یا دنیا، در لباس، مرکب و یا در خانه باشد. مرحوم صاحب جواهر، تمام این موارد را از مصادیق غیبت میداند و این کلام برداشتی از روایت امام صادق است. «لا فرق فيما ينقصه بين تعقله بالبدن والنسب والخلق والفعل والقول والدين والدنيا، بل والثوب والدابة والدار، كما أشار إلى ذلك الصادق عليهالسلام بقوله "وجوه الغيبة تقع بذكر عيب في الخلق والفعل والمعاملة والمذهب والجهل وأشباهه"».[5]
به نظر ما سخن ایشان صحیح است اما در مورد «دار» و «دابه» فکر نمیکنیم از مصادیق غیبت باشد چرا که از امور مخفی نیستند؛ اما اگر در همین موارد عیب مستور بیان شود و اکراه حاصل گردد غیبت است. اگر عیب آشکار باشد ممکن است از باب آزار مؤمن حرام باشد اما غیبت نیست.