عنوان
مقوّمات غیبت، مبحث غیبت، مکاسب محرّمه
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
ناشر
نویسنده
تاریخ نشر
1396/12/13
اندازه
16MB
زبان
فارسی
یادداشت
خلاصه جلسه گذشته: بحث در مقوّمات غیبت بود و اینکه آیا در غیبت، قصد انتقاص از مقوّمات است یا نه؟ ادلّهای برای عدم لزوم قصد انتقاص مطرح شد.
یکی از ادلّهای که برای عدم لزوم انتقاص مطرح شده کلمات لغویین است. وقتی غیبت را در لغت معنا میکنند، قصد انتقاص را ذکر نمیکنند و در بعضی از کتب لغت، مثل قاموس به صراحت آمده است که: «و الغیبة فعلة منه تکون حسنة أو قبیحة».[1] یعنی گاهی غیبت قبیح است و گاهی حسن. از اینجا برداشت میشود که در معنای غیبت، تکذیب، وجود عیب و انتقاص وجود ندارد. مطلق صحبت کردن پشت سر دیگران از نظر لغت، غیبت محسوب میشود؛ منتهی در شریعت، اگر پشت سر کسی بدگویی شود، حرام است و اگر تعریف باشد، حلال است و مشکلی ندارد. پس از کلمات لغویین نمیشود برداشت کرد که قصد انتقاص مقوّم غیبت است.
این دلیل در مقابل کسانی بیان میشود که قصد انتقاص را دخیل میدانند و برای مدعای خود به کلمات لغویون استناد میکنند؛ بنابراین هرچند که ممکن است ما سخن کتاب قاموس را نپذیریم اما برای اسکات خصم، قابل استفاده میباشد.
آیت الله مکارم فرمودهاند که: قصد انتقاص قهری است.[2]
به نظر ما: قصد انتقاص همیشه در غیبت وجود ندارد و گاهی ممکن است قصد انتقاص وجود نداشته باشد. اگر اینطور باشد که قصد انتقاص قهری باشد پس چرا علماء در این مورد بحث کردهاند؟ به خاطر این بحث کردهاند که ممکن است در مواردی قصد انتقاص نباشد. در صورتی که قصد انتقاص قهری باشد نیازی به بحث از لزوم قصد انتقاص در غیبت، نداریم. لذا اگر قید عرفاً بعد از قهری بودن ذکر شود مناسبتر است.
شرط دوم در تحقّق غیبت: وجود عیب در غیبت شونده است؛ یعنی عیب کسی گفته شود و آن عیب در شخص، وجود داشته باشد. حال آیا این خصوصیّت در غیبت لازم است؟ و آیا حتماً باید عیب گفته شود یا در صورت ذکر محاسن هم شخص مغتاب ناراحت شود باز هم غیبت محسوب میشود؟
قول اول: اعتبار عیب در تحقق غیبت است.
به نظر ما: این قول، حق است و لازمهاش این است که اولاً بدی شخص گفته شود نه خوبی او و ثانیاً عیب در او وجود داشته باشد وگرنه بهتان است. دلیل این قول نیز روایاتی است که در باب غیبت وارد شده؛ از آنها استفاده میشود غیبت در جایی است که عیب کسی ذکر شود. همچنین لغویون در معانی غیبت، عیب را مطرح کردهاند؛ در عباراتی مانند: «فی غیبة بسوء» و «اغتابه إذا ذکره بما یکره من العیوب» و ...؛ پس اگر محاسن شخصی بیان شود، غیبت نیست و بیان عیب از شروط غیبت است.
صاحب جواهر میفرمایند: ظاهر این است که در غیبت وجود عیب در غیبت شونده لازم است وگرنه بهتان میباشد.[3]
مرحوم شیخ انصاری میفرماید: مطلبی که پشت سر دیگران گفته میشود اگر نقص نباشد، غیبت نیست؛ هرچند گوینده آن را نقص بداند؛ مثل اینکه او مجتهد نیست؛ ممکن است نزد او نقص به حساب بیاید ولی در عرف، مجتهد نبودن نقص نیست. مگر اینکه از وجه دیگری (مثل ایذاء) قائل به حرمت شویم.[4]
به نظر ما: به عنوان مثال از جهت ایذاء میتوان قائل به حرمت شویم. چون شخصی که تلاش کرده و به اجتهاد رسیده، وقتی گفته شود که مجتهد نیست، ناراحت میشود و این ایذاء و حرام است. مگر اینکه از باب اغراء به جهل باشد و اگر آن شخص مجتهد نباشد و نگوییم که مجتهد نیست، مردم رساله او را قبول میکنند و اغراء به جهل میشود. در اینجا باید گفت که مجتهد نیست ولی اگر واقعاً مجتهد باشد و پشت سر او گفته شود که مجتهد نیست، ایذاء شمرده شده و از این باب، حرام است.
مرحوم خویی میفرماید: ذکر شخصی به اوصاف عادی (مثل شجاعت) یا نفی اوصاف عادی از او، اگر مستلزم نقص برای او نباشد، غیبت نیست.[5] یعنی در صورتی که مثلاً پشت سر کسی گفته شود که سخاوت ندارد اگر برای او نقص محسوب نشود و مردم برداشت نکنند که او بخیل است، غیبت نیست؛ اما اگر از این نفی کمال، عیب برداشت شود غیبت است.