عنوان
مکاسب محرمه،قیافه ،حکم تکلیفی
اصطلاحنامه
چهره | صورت (feces) | قیافه | کسب و کار حرام (Business, Illicit)
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1398/10/30
اندازه
11MB
زبان
فارسی
یادداشت
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث قیافه بود که یکی از محرمات در مکاسب محرمه، قیافهشناسی است. گاهی بر قیافهشناسی، که در جوامع مختلف وجود دارد، حرامی مترتب میشود؛ مثلاً غیبت شخصی را میکند، به کسی تهمت میزند، میگوید که این بچه، فرزند این پدر نیست و... که حرمت قیافهشناسی غیری است، نه نفسی. برخی با نگاه کردن به چهره یا کف دست، مطالبی را در مورد گذشته یا آینده می گویند.
قیافهشناسی دو قسم است: 1. گاهی حرامی در آن وجود ندارد؛ یعنی غیبت، تهمت، الحاق نسب و... در آن نیست و مطالبی را که حرمتی در آن وجود ندارد را بیان میکند؛ مثلاً میگوید که استعداد و حافظه این شخص خوب است، آیندهاش درخشان است و امثال این حرفها. 2. گاهی مطالبی را بیان میکند که در آن، حرام وجود دارد؛ مثلاً به شخصی نسبت ناروا میدهد، غیبت، تهمت یا دروغی را بیان میکند.
در اینجا دو نظریه وجود دارد:
1. قیافه حرام نفسی است: یعنی همین که شما کف دست را نگاه میکنی و چیزی می گویی، حرام است؛ فرقی ندارد چه مطلبی را بیان میکنی. قیافهشناسی به هر عنوان، حتی اگر در آن غیبت، تهمت، الحاق نسب و... نباشد، حرام است.
2. قیافه حرام غیری است و اگر بخواهی با آن غیبت، تهمت، الحاق نسب و... انجام دهی، حرام خواهد بود؛ یعنی قیافه بخاطر وجود تهمت، غیبت و... در آن، حرام است.
حالا میخواهیم بررسی کنیم و ببینیم کدام نظر درست است.
مقام دوم: حکم تکلیفی قیافه
پس بحث اول ما این است که قیافه حرمت تکلیفی دارد یا نه؟ مثلاً آیا ما میتوانیم کتابی را که در مورد طالع بینی چاپ شده است، بخریم و بخوانیم؟ آیا این کارها شرعاً جایز است یا نه؟
اقوال
قول اول: برخی از علما فرمودهاند که قیافهشناسی حرام نفسی است. [1] [2] [3] [4] [5] [6] [7] [8] [9] [10] [11] [12] [13] [14] [15] [16] [17] [18]
قول دوم: قول دیگر این است که قیافهشناسی اگر مشتمل بر تهمت، غیبت، دروغ و... باشد و حرامی بر آن مترتب شود، حرام است. [19] [20] [21] [22] [23] [24] [25] [26] [27] [28] [29] [30] [31] [32] [33] [34] [35] [36] [37]
قول سوم: قیافهشناسی اگر به عنوان احتمال مطرح شود اشکالی ندارد؛ ولی اگر به آن جزم پیدا کنی، حرام خواهد بود. اگر قیافهشناسی چیزی را به عنوان احتمال مطرح کند، حرام نیست؛ ولی اگر آن را جزماً بیان کند؛ مثلاً بگوید با توجه به این خطی که من در تو میبینم، عمرت در بیست سالگی به پایان میرسد، حرام خواهد بود. [38] [39] [40] [41] [42] [43] [44] [45] [46] [47] [48]
قول چهارم: قیافه در صورت ضرورت اشکالی ندارد. [49] مثلاً شخصی که مالش دزدیده شده است، میتواند به شخصی که ادعا میکند که میتواند با قیافهشناسی دزد را پیدا کند، مراجعه کند.
قول پنجم: «ترک القیافة مطلقاً علی الأحوط الإستحبابی». احتیاط استحبابی این است که شخص به هیچ عنوان دنبال این کار نرود. [50]
قول ششم: برخی نیز گفتهاند احتیاط وجوبی آن است که شخص دنبال قیافهشناسی نرود. [51]
اقوال دیگری نیز وجود دارد که به همراه دلایلشان مطرح خواهیم کرد.
قول اول: حرمة القیافة مطلقاً[52] [53] [54] [55] [56] [57] [58] [59] [60] [61] [62] [63] [64] [65] [66] [67] [68] [69] .
بسیاری از علما گفتهاند که قیافه مطلقاً حرام است؛ چه حرامی بر آن مترتب شود، چه حرامی بر آن مترتب نشود.
ادله عدم اعتبار قیافه
دلیل اول: قاعده فراش
قاعده فراش میگوید که «الولد للفراش و للعاهر الحجر»[70] [71] ؛ یعنی بچه به زنی که شرعاً ازدواج کرده ملحق میشود و به زناکار ملحق نمیشود. این قاعده در موارد مشکوک جاری میشود و در مواردی که شکی وجود ندارد، این قاعده جاری نمیشود؛ یعنی در مواردی که یقین داریم که این فرزند متعلق به این مادر است و مواردی که یقین داریم که این فرزند متعلق به این مادر نیست، قاعده فراش جاری نمیشود. قاعده فراش مربوط به جایی است که زن و مرد به صورت شرعی با هم ازدواج میکنند و همبستر میشوند و فرزندی از اینها متولد میشود؛ ولی شخصی تهمت میزند و میگوید که این بچه متعلق به این پدر نیست و از نظر اسلامی شما این شخصی را که تهمت زده است، دفع میکنید و می گویید حرف تو درست نیست و فرزند متعلق به این مادر است؛ حتی اگر زنا هم محقق شده باشد با توجه به «الولد للفراش و للعاهر الحجر» در موارد مشکوک این فرزند متعلق به شوهر این زنِ شوهردار است. از این قاعده میفهمیم که اگر نسبت زنا داده شود، قابل اعتنا نیست؛ لذا اگر زن، مرد و کودک در جایی بودند و قیافهشناس وارد شد و نگاهی کرد و گفت که این فرزند متعلق به این پدر نیست، حرف قیافهشناس تهمت است و حرفش اعتباری ندارد و با توجه قاعده «الولد للفراش و للعاهر الحجر»، فرزند متعلق به این پدر است و حرف قیافهشناس درست نیست. این حرف در رابطه با الحاق نسب حرف درستی است؛ یعنی قیافهشناسی در نسبتها اعتباری ندارد. امّا قاعده فراش در مواردی از قیافهشناسی که در آن الحاق نسب وجود ندارد، مثلاً میگوید «از چهرهات مشخص است که تو انسان باهوشی هستی» یا «آیندهات چنین میشود که...»، دلالت بر عدم اعتبار و کنار گذاشتن حرف قیافهشناس و... نمیکند؛ یعنی دلیل اخص از مدعاست؛ یعنی در موارد الحاق نسب با قیافهشناسی، قاعده فراش حاکم است و حرف قیافهشناس تهمت است و اعتباری ندارد.
دلیل دوم: لعان
اگر به خاطر داشته باشید، یکی از کتابهای شرح لمعه، کتاب اللعان بود. در فقه خواندید که در لعان، زوج به زنش بدبین شده و میگوید که این بچه، فرزند من نیست و لعان مطرح میشود. چگونگی اجرای لعان در پاورقی آمده است. [72] [73] [74] از کتاب اللعان میفهمیم که نفی ولد با حرف قیافهشناس تحقق پیدا نمیکند و دارای دستوراتی است و به این سادگی محقق نمیشود و بسیار مفصل است و باید در مقابل حاکم شرع با شرایط خاص و... انجام شود. با حرف قیافهشناس نمیتوان نفی ولد کرد. توجه دارید که دلیل دوم هم نهایتاً بیان میکند که قیافه شناسی اعتباری ندارد؛ ولی حرمت حرمت قیافه شناسی هنوز اثبات نشده است. قاعده فراش و لعان، هردو میگویند که حرف قیافهشناس اعتبار ندارد و حرمت قیافهشناسی را اثبات نمیکنند. پس عدم اعتبار قیافهشناسی در الحاق نسب، ثابت است.
دلیل سوم: آیاتی که از اتباع ظن نهی میکنند و می گویند که دنبال مظنّه نرو و به احتمالات اعتنا نکن و حرف قیافهشناس هم احتمال است و اعتباری ندارد: ﴿...إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا...﴾[75]
پس عدم اعتبار قول قیافهشناس، ثابت است ولی هنوز حرمت حرف قیافهشناس، رفتن نزد او و... ثابت نشده است.
حالا روایاتی را مطرح میکنیم که اگر سند و دلالتشان درست باشد، دلالت بر حرمت قیافهشناسی میکنند.