عنوان
مکاسب محرمه،کذب ،تعریف کذب
اصطلاحنامه
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1399/01/26
اندازه
9MB
زبان
فارسی
یادداشت
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث کذب و تعاریف صدق و کذب بود. دومین تعریفی این بود که «إنّ الصدق مطابقة الحكم للواقع و الکذب مخالفته له و أنّ رجوع الصدق و الكذب إلى الحكم أوّلاً و بالذات و إلى الخبر ثانياً و بالواسطة».[1] در بحث گذشته حکم را معنا کردیم و قضیه معقوله و قضیه ملفوظه را توضیح دادیم که آیا صدق و کذب مربوط به قضیه معقوله و آنچه در ذهن است یا مربوط به قضیه ملفوظه و آنچه در خارج خبر داده شده؟ مرحوم امام خمینی (رحمهالله) صحبتی دراینباره داشت، ازجمله مثالی ایشان زد که اگر کسی بگوید «السماء تحتنا» اما اعتقادش این باشد که «السماء فوقنا»، این جمله نه صادق است و نه کاذب؛ نمیتوانیم بگوییم که کاذب است زیرا قلباً قبول دارد «السماء فوقنا» از طرفی صادق هم نیست چون خبر با اعتقاد و واقع مطابقت ندارد.
به نظر ما این فرمایش درست نیست. وقتی خبر «السماء تحتنا» را بیان میکند این خبر کذب است مگر اینکه خودش بیاید و بگوید که اعتقادش چیست. «السماء تحتنا» بههیچعنوان صدق نمیشود و قائلش هم کاذب است.
تعریف سوم کذب
«إنّ ملاك صدق الخبر مطابقته لاعتقاد المخبر و لو كان ذلك الاعتقاد خطأ غير مطابق للواقع و كذب الخبر عدم المطابقة لاعتقاد المخبر كذلك؛ أَي و لو كان خطأً، فقول القائل: السماء تحتنا معتقداً ذلك صدق، و قوله: السماء فوقنا معتقداً خلافه كذب». صدق آن است که مطابق با اعتقاد متکلم و اگر با اعتقاد متکلم و مخبر مطابق نباشد کذب است.
گاهی گفته میشود خبر کذب است این در صورتی است که خبر با واقع، مطابق نباشد و گاهی مخبر کاذب است که در این صورت خبر با اعتقادش مطابق نیست.
محقق سبزواری نیز همین تعبیر را دارد: «الصدق مطابقة الخبر للواقع وجداناً و الكذب مخالفته له كذلك. إنّه قد يعلم المتكلّم بمطابقة كلامه للواقع و قد يعلم بعدم مطابقته له و قد يشكّ في ذلك. و الأوّل: صدق. و الثاني: كذب و الظاهر أنّ الأخير إمّا كذب موضوعاً أو ملحق به و يدلّ عليه إطلاق قوله(صلیالله علیه و آله): «... كَفَى بِالْمَرْءِ كَذِباً أَنْ يُحَدِّثَ بِكُلِ مَا سَمِعَهُ ...»[2] .[3] صدق آن است که خبر با واقع مطابق باشد وجدانا.
وجداناً یعنی مطابق با اعتقاد باشد. ظاهراً نظر ایشان این است که خبر صحیح باید با واقع مطابق باشد و اعتقاد به آنهم داشته باشد.
ایشان سپس توضیح میدهد: متکلم گاهی واقع را میداند و خبر میدهد؛ در این صورت صدق است و علم دارد. گاهی میداند آنچه میگوید دروغ است؛ مسلماً این کذب است و علم به آن دارد. گاهی برخی مشکوک هستند، خبری میدهد اما مشکوک است که صحیح است یا نه؛ در روایات داریم شخصی که مشکوک است و خبری را میدهد، داخل در کذب و کاذب است: «... كَفَى بِالْمَرْءِ كَذِباً أَنْ يُحَدِّثَ بِكُلِ مَا سَمِعَهُ ...»[4] .
اشکال به تعریف سوم
اشکال اول: محقق خویی (رحمهالله) به این تعریف اشکال میکند: «إنّه لو أخبر أحد عن قضيّة لم يعتقد بوقوعها في الخارج و هي واقعة فيه، فإنّه على مسلك النظّام خبر كاذب، مع أنّه صادق بالضرورة».[5] اگر کسی خبری را اعلام کند و فکر میکند که دروغ است درحالیکه در خارج و با واقع، مطابق است، این خبر صادق است هرچند با اعتقادش مطابق نیست؛ پس اعتقاد دخالتی ندارد.
به نظر ما این فرمایش درست است. نکته اصلی آن است که صدق و کذب گاهی صفت خبر است و گاهی صفت برای متکلم است که گفته میشود متکلم صادق یا کاذب است.
اشکال دوم: آیتالله سبحانی (سلّمهالله) میفرماید: «أنّ الصدق و الکذب من المفاهیم العرفیة الواضحة، و هما ... عبارة عن مقایسة ظاهر الکلام و مدلوله بالخارج، فإنْ طابقا فهو صدق، و إن خالفا فکذب».[6] صدق و کذب از مفاهیم عرفی است که صفت ظاهر کلام است که اگر با واقع، مطابق باشد صدق است و اگر مطابق نباشد، کذب است.
دلیل تعریف سوم
برای این تعریف به این آیه تمسک شده است: ﴿إِذٰا جٰاءَكَ الْمُنٰافِقُونَ قٰالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللّٰهِ وَ اللّٰهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَ اللّٰهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنٰافِقِينَ لَكٰاذِبُونَ﴾[7] منافقین نزد شما میآیند و به پیامبر شهادت میدهند اما خدا و رسولش میدانند که دروغ میگویند.
آنچه منافقین میگویند، مطابق با واقع است و چون با اعتقادشان مطابق نیست خداوند میگوید که دروغ میگویند؛ پس اعتقاد مهم است.
اشکال: اگر صدق و کذب را صفت برای خبر بگیریم، اعتقاد دخالتی ندارد. خبر صدق آن است که مطابق با واقع باشد. اگر صدق و کذب، صفت برای شخص قرار گیرد مثل منافقین، اعتقاد دخالت دارد. ممکن است خبر صدق باشد اما مخبر کاذب باشد. این آیه هم مخبر را میگوید.