عنوان
نسبیت خیر و شر، فلسفه بلا و بیماری در اسلام
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1399/03/01
اندازه
10MB
زبان
فارسی
یادداشت
معانی حکمت
در درس گذشته یک تحلیل فلسفی از مشکلات، نگاه کلَی و جزئی به حوادث، بلاها ومصائب ارائه دادیم وآن اینکه در سلسله طولی در یک نگاه کلی وکلان و نگاه مرتبط با مسائل همه این پیش آمدهای به ظاهر ناگوار مطابق حکمت الهی و مصلحت نظام هستی است هرچند بطور جزئی و موردی نسبت به اشخاص و مکانها ممکن است شر وضرر به حساب بیایند .(ملاهادی سبزواری: مالیس موزونا لبعض من نعم ... ففی نظام الکل کل منتظم)[1]
اما تحلیل فلسفی دوم که دقیق تر از این است عبارت است از این که شر امری قیاسی است و در وجود نقشی ند ارد و وقتی انسان بعض حوادث را با بعض دیگر مقایسه می کند به نظرش شر می آید .کسانی که قائل به ثنو یت هستند می گویند خدای سبحان خیر محض است پس چگونه عقرب و مار وموجودات درنده را خلق کرده است ؟در حالیکه اینها غافلند از این که اتصاف این ظواهر به شرور امری قیاسی است و فی حد نفسه شر نمی باشند مثلا عقرب به خودی خود شر نیست بلکه وقتی مقایسه می شود با انسان که او را نیش زهر آگین می زند و از آن آزار می بیند شر است این شر به خودی خود در صفحه هستی واقعیت ندارد بلکه امری انتزاعی است که نفس انسان در مقام مقایسه آنرا بدست می آورد .
صفات واقعی و انتزاعی
توضیح مطلب : صفات دو قسم اند 1.بعضی مثل موصوفشان واقعیت دارند مثلا می گوییم انسان وجود دارد، آب گرم است ،هوا سرد است، که این هستی و گرمی وسردی دارای واقعیت خارجی هستند ذهن انسان متوجه آن بشود یا نشود قسم دوم از صفات صفاتی هستند که واقعیتی در خارج ندارند ولی انسان به آنها منتقل می شود و به عبارت دیگر ذهن آنها را در مقام مقایسه بدست می آورد و انتزاع می کند مثل بزرگی و کوچکی ، دوری ونزدیکی، که این بزرگی چیزی نیست که در خارج برای موصوف خود واقعیت داشته باشد بلکه وقتی انسان 60ساله را با 20ساله مقایسه می کنیم می گوییم یکی بزرگتر و دیگری کوچک تر است .شاهدش این است که همین انسان 60 ساله در مقایسه با 100 ساله می شود کوچکتر و اگر کوچکی وبزرگی دو صفت مستقل و دارای واقعیت خارجی غیر از موصوف خود بودند نمی شد یک چیز را هم توصیف کنیم به بزرگی هم به کوچکی [2] .
تحلیل مسئله شرور
بعد از بیان این مطلب مفهوم شر را بر اساس این بیان تحلیل می کنیم و می گوییم عقرب موجود دارای سم کشنده است از امور واقعی و حقیقی است .اما شر بودن آن جزئی از وجودش نیست ووقتی سم عقرب شرَ می شود که مقایسه شود با انسانی که از آن ضرر وآسیب می بیند و حیاتش را از بین می برد وآن سم برای مار وعقرب کمال است و موجب بقای آنها .مولوی : زهر مار آن مار را باشد حیات لیک آن مر آدمی را شد ممات پس بد مطلق نباشد در جهان بد به نسبت باشد این را هم بدان، وقتی اینطور شد جوانب مختلف قابل حل است اما از جانب توحید در خالقیت واین که تنها خالق حقیقی در عالم هستی خداوند سبحان است و او خیر محض است و شر وبدی در او راه ندارد .پس چگونه این موجودات دارای شر را آفریده است ؟ جوابش این است که مخلوق حقیقی و واقعی ذات این اشیاء می باشد با صفات حقیقیه آنها واما اتصاف آنها به شر امر حقیقی ومحتاج به علت نیست بلکه این اتصاف به جهت مقایسه حاصل می شود که انسان ماری را ملاحظه می کند که انسانی را نیش می زند و می کشد والا تا نیش نزند این سم شر نبود و چه بسا برای مداوای بعضی امراض به کار می رود و خیر است .وبه همین معنی بر میگردد نظر حکما وفلاسفه قدیم یونان مثل افلاطون و ارسطو که گفته اند: شر امری عدمی است و نیازمند علت نمی باشد ویا گفته اند شر ذاتا جعل وآفریده نشده بلکه مجعول بالعرض می باشد .ویا بیان می کنند وقتی صفحه اشیاءموجود در عالم را بررسی کردی و چیز هائی را یافتی که توده مردم آنها را شرور می پندارند تو آنها را فی حد نفسه شر نمی یابی بلکه شرور بالعرض و خیرات بالذات هستند . [3]
وهمچنین است اخلاق ذمیمه در موجودات و انسانها که اینها برای نفوس سبعیَه و بهمیَه کمال هستند و برای قوه غضبیه و شهوتیه شر به حساب نمی آیند و شر بودن این اخلاق و اوصاف در مقایسه با نفوس ضعیفه می باشد که وقتی انسانی نمی تواند غضب وشهوت خودرا کنترل کند و شر وفساد در فحشا بوجود می آورد .اینها جنبه شر وبدی پیدا می کنند .
انسانی که راه افراط و تفریط می رود اینطور است .وآن قوه غضبیه و شهویه اصل وجود آنها برای دفاع ومیل به غذا وتوالد و تناسل خیر هستند و همینطور است آلام و دردها وغمها و ناراحتیها که اینها ادراکاتی مثبت هستند واز علتهای خود سر می زنند و کمال محسوب می شوند و شر بودن آنها در مقایسه با تعلقات آنها است اصل احساس وادراک و درد و غم ورنج واَلَم کمال و خیر است .اما چون باعث ناراحتی انسان می شوند شر هستند .این از لحاظ توحید در خالقیت که خداوند فقط خالق خیر است و خدای خیر و خدای شر معنی ندارد .
حکمت الهی و مسئله شر
اما از جانب اینکه خداوند به حکمت و اتقان در فعل و عمل توصیف میشود .خلقت این حوادث وموجودات که ضررهایی بر آنها مترتب می شود ممکن است گفته شود مخالف با حکمت الهی می باشد چون خداوند مثل مار وعقرب و درندگان را در بهترین خلقت آفریده وآنچه را لازمه حیاتشان بوده به آنها عطا کرده است. همانطور که میفرماید:﴿لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم[4] ویامی فرماید : ﴿فتبارک الله احسن الخالقین ﴾[5] ﴿الذی اعطی کل شیئ خلقه ثم هدی﴾ [6]
اینکه این حوادث را به شر توصیف میکنیم و فکر می کنیم خلاف حکمت پروردگار است در جهت مقایسه موجودات با یکدیگر است و مقایسه یک امر ذهنی غیر خارجی است پس تاکنون به این نتیجه رسیدیم که دو عامل سبب می شود انسان شرور را امری عینی و خارجی و مخالف حکمت و عدالت پروردگار بداند . یک عامل :این که اشیاءوحوادث و موجودات را مستقل ببیند و بقیه موجودات را فراموش کند و بعباره دیگر نگاه کلی و کلان و مرتبط به موجودات و حوادث عالم نداشته باشد لذا چیزی را شر میپندارد در حالیکه مثل باد .سیل و فلان حادثه در کل نظام هستی خیر است .
عامل دوم :این که تصور کند شر عینیت خارجیه دارد در مثل موصوف خود امری وجودی و عینی است غافل از این که شر در مقایسه اشیاءبا یکدیگر بدست می اید می گویند کسی روز شنبه پول پیدا کرده بود می گفت امروز روز خوبی است و کسی پول گم کرده بود می گفت شنبه روز بدی است با این که خوبی و بدی با ملاحظه حال این دو شخص بدست می آید و این که می گویند شر امر عدمی است به همین بر می گردد مثلا حیاط حیوان خیر است و نبود آن و قطع رگهای او که امر عدمی است شر است .[7]