عنوان
نقد مقاله یا ادعای باطل ،مستثنیات غیبت، غیبت
اصطلاحنامه
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1397/10/08
اندازه
11MB
زبان
فارسی
یادداشت
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در رابطه با مستثنیات غیبت بود. یکی از مستثنیات غیبت، القدح فی مقالة باطلة است؛ یعنی در یک کتاب یا مجله یا روزنامه، مقالهای را نوشتهاند یا شخصی سخنرانی کرده و مطالبی را گفته و شما میبینید که باطل است و میتوانید این مقاله یا سخنرانی باطل را جواب دهید، این القدح فی مقالة باطلة است. به نظر ما در اینجا صوری تصویر میشود که احکام مختلفی دارد:
صورت اول: مقاله باطل، مقاله دینی و اعتقادی است یعنی اعتقاد مردم را منحرف کرده و باعث انحراف در عقیده میشود. شما یک انسان غیرتمند هستید و میخواهید از این مقاله باطل جواب دهید، پس «مقالة فی دین» در رابطه با دین مردم است.
در اینجا آیا واجب است از این مقاله باطل جواب دهید یا جایز است؟ اگر واقعاً این مقاله باعث انحراف مردم است، واجب است که جواب دهید، البته میتوان گفت که واجب تخییری است چون علما هستند و شما هم یکی از علما هستید و باید به این مقاله جواب داده شود حالا یا شما و یا علمای دیگر، بههرحال باید به این مقاله جواب داده شود.پس صورت اول رد این مقاله باطل واجب است یا به وجوب تعیینی؛ اگر فقط شما میتوانید جواب دهید و شخص دیگری نیست؛ و یا به وجوب تخییری؛ اگر اشخاص دیگری هم میتوانند پاسخ دهند و آن مقاله را رد کنند.
صورت دوم: مقاله باطل، مقاله علمی است و عقاید مردم را منحرف نمیکند ولی به نظر شما اشتباه است. مثل کتابهایی که همه علما در مورد علم اصول یا فقه و علوم دیگر نوشتهاند و مسائل شرعی را بیان کردهاند ولی به نظر شما بعضی از مسائل اشتباه است، چنانچه در درسهای خارج معمولاً اینطور است که نظرات علما را با احترام ذکر میکنند و جواب میدهند. این القدح فی مقالة هست ولی چون بحث عقیدتی نیست و بحث علمی است لذا واجب نیست که رد شود ولی جایز است و میتوانید رد کنید هرچند از یک نظر ممکن است نقص در آن شخص باشد؛ یعنی کسانی که به حرف شما گوش میکنند، میگویند این آقا اینجا اشتباه کرده است و ممکن است آن شخص ناراحت شود که چرا نظر مرا رد کرده ولی بااینوجود چون بحث علمی است اشکال ندارد و با رد نظر او نمیخواهیم نقصی را به او نسبت دهیم، در اینجا جایز است که این مقاله علمی را رد کنیم.
صورت سوم: گاهی شخصی فوت میکند و شخص دیگری از او تعریف میکند که معمولاً که مجالس ختم و فاتحه اینگونه است و شما هم میدانید که درست نمیگوید و باطل است. در اینجا آیا لازم است آن را رد کنیم؟ چون اینجا هم جزء مقاله باطل یا ادعای باطل است. یا درباره شخصیتی مقالهای نوشته میشود که تعریف بیشازاندازه یا تکذیب میکنند و شما میدانید که اشتباه است؛ در اینجا نه بحث عقاید است که بگوییم واجب است مقابله و رد شود، بحث علمی هم نیست، در اینجا واجب است یا جایز است یا بهطورکلی جایز هم نیست؟ این غیبت آن شخص میشود ولی چون حق نیست و برخلاف حق دارد بیان میکند آیا جایز است یا نه؟
ممکن است شما بگویید جایز است یعنی حرف باطلی از شخصی صادرشده و شما میدانید که این حرف باطل است و با دلیل میتوانید به او بگویید که این حرف شما باطل است اما واجب نیست که شما مقابله کنید.پس در یک صورت مقابله و رد واجب است و در دو صورت جایز است، جایی که مقاله عقیدتی باشد و موجب انحراف عقیده شود واجب است که مقابله کنید یا به وجوب تعیینی و یا تخییری و درجایی که بحث علمی مطرحشده جایز است که مقابله و رد شود. همچنین درجایی که تعریف بیجا از کسی میشود یا کسی را بیجا تکذیب میکنند در اینجا هم جایز است که رد شود.جایز است که انسآنهمیشه حق را بیان کند و با ناحق مبارزه کند، یعنی در اینجا غیبت نیست یا اگر غیبت باشد حرام نیست.
آیتالله سبحانی در کتاب مواهب فرمودهاند: «و لیس اظهار هذا النقصان عیباً شرعیاً حتی یکون اظهاره غیبة»[1] اگر مقالهای علمی است، عیب شرعی نیست تا اظهار آن غیبت باشد.
اشکال: آیا غیبت همیشه در نقصان شرعی است یا در نقصانهای دیگر هم غیبت تحقق پیدا میکند؟ اگر کسی ازنظر سیاسی مشکلی دارد، شما آن را بیان کنید، او ناراحت میشود، ازنظر فرهنگی، اجتماعی و دیگر مسائل نقصان داشته باشد، آیا بیان کردن آن غیبت است یا نه؟ در بحث غیبت بیان کردیم که بیان کردن هر عیبی، حتی اگر آن عیب یک کسالت باشد که کسی از آن اطلاع ندارد، غیبت محسوب میشود، لازم نیست عیب شرعی باشد، هر نقصانی که شخص دارا باشد و آن نقصان مخفی باشد و از آشکار شدن آن ناراحت شود، غیبت است چه نقصان شرعی یا فرهنگی یا سیاسی یا اجتماعی یا هر نقصان دیگر فرقی ندارد. آیا بیان آن جایز است یا نه؟
تمام اینها مصداق غیبت است؛ یعنی غیبت اختصاص به خلاف شرع ندارد، حتی اگر کسی کار خلاف عرف انجام داده و شما آشکار کنید، غیبت است.
پس این جمله آیتالله سبحانی که فرمودند: «و لیس اظهار هذا النقصان عیباً شرعیاً حتی یکون اظهاره غیبة» به نظر ما درست نیست. در بحث غیبت هم قبلاً بیان کردیم که هر نوع افشای عیب و نقصان، غیبت محسوب میشود؛ یعنی امر مستوری بوده که شما آن را افشا کردهاید و این باعث ناراحتی او میشود، این غیبت است مگر اینکه اسلام یا مملکت درخطر باشد که در این صورت غیبت جایز است.
استثنای ششم: استعانت بر دفع منکر.
ششمین استثنایی که برای غیبت ذکرشده کمک کردن به دفع منکر بهوسیله غیبت است؛ یعنی شما میگویید رفع منکر واجب است، دفع منکر هم واجب است، مقدمه آنهم واجب است؛ یعنی هنوز منکر واقع نشده و ما با غیبت کردن میخواهیم جلوی آن منکر را بگیریم.آیا با غیبت کردن که کار حرامی است میتوان، دفع منکر کرد؟ دفع منکر واجب است اما نباید باکار حرام دفع منکر کرد. در اینجا دوران امر بین دو حرام است؛ یعنی شما باکار حرام میخواهید جلوی کار حرامی را بگیرید. غیبت گناه کبیره است و آن کار حرام که او میخواهد انجام دهد گناه صغیره است، شما میخواهید با گناه کبیره جلوی گناه صغیره او را بگیرید و این یقیناً درست نیست. اگر میخواهید جلوی منکری را بگیرید، باید به وجه صحیح شرعی و با زبان خوب و نرم این کار را انجام دهید. با فحش دادن و اهانت کردن و غیبت کردن که انسان جلوی منکر را نمیگیرد.
پس به نظر ما استعانت بر دفع منکر با غیبت کردن صحیح نیست و این مورد از استثنائات غیبت نیست بلکه باید مراعات اهم و مهم بشود، گاهی منکر در حدی است که گناهش بیشتر از غیبت است مثلاً میخواهد کسی را بکشد و ما باید جلوی او را بگیریم تا قتل انجام نشود، در این صورت غیبت جایز است اما گاهی منکر، گناه صغیره است و گناه غیبت بیشتر است در اینجا باید با وجه شرعی و بدون گناه جلوی گناه صغیره او را گرفت.
بههرحال نمیتوان از مسیر حرام جلوی منکر را گرفت، اینکه در رادیو بیبیسی گفتهشده که مرحوم امام فرمودهاند که بهتان جایز است و در مورد کسی که خلاف میکند، میتوانید بهتان بزنید؛ این حرف دروغ است و مرحوم امام چنین مطلبی را نفرمودهاند و این تهمتی است که به امام زدهاند. این نسبت نارواست و هیچ شخصیتی قائل به این حرف نیست.