عنوان
کفاره غیبت،وجوب رد غیبت،غیبت
اصطلاحنامه
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1397/08/27
اندازه
10MB
زبان
فارسی
یادداشت
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث غیبت و این مسئله بود که آیا رد غیبت واجب است یا خیر؟ مکلف اگر در مجلسی با غیبت مواجه شد در مرحله اول باید دفع غیبت کرده و نگذارد غیبت در خارج محقق شود؛ باید غیبت را دفع نموده و مانع تحقق غیبت شود. به هر دلیلی (قصور یا تقصیر) اگر غیبت محقق شد وظیفه مکلف آن است که رد غیبت نماید؛ یعنی نسبتی که به دیگری دادهاند را رد نماید.
اشتباهی در نقل روایت
آیتالله سبحانی، این شخصیت والای عملی، در این مقام اشتباهی کرده است؛ این اشتباه ناشی از آن است که در کتاب وسائل الشیعه، روایتی آمده که در آن کلمهای است؛ آن کلمه باعث بیان قولی از طرف ایشان شده است. ایشان میفرماید: وجوب رد الغیبة عند الإعجاب؛ «أنّ القول بوجوب الرد عند الإعجاب لا یخلو من وجه».[1]
روایت: «في (عقاب الأعمال) بإسناد تقدم في عيادة المريض عن رسول الله صلىاللهعليهوآله أنه قال في خطبة له: ومن رد عن أخيه غيبة سمعها في مجلس رد الله عنه ألف باب من الشر في الدنيا والآخرة، فان لم يرد عنه وأعجبه كان عليه كوزر من اغتاب».[2]
بررسی سند: روایت به دلیل وجود چند راوی مهمل (موسی بن عمران، حمّاد بن عمرو النصیبی، أبیالحسن خراسانی، أبیعائشه و ...) در سند، ضعیف است.
نکته اخلاقی روایت: کسی که غیبتی را که از برادر مسلمانش در مجلسی شنیده، رد کند، خداوند هزار در شر را در دنیا و آخرت از او دور میکند. رد غیبت، بسیار ارزشمند است و انسان میتواند با انجام عمل خیری، هزار در شر را از خود دور کند و به مقامات عالی برسد. ارزشمند است که فعل مسلمان را حمل بر صحت نموده و نگذاریم بدگویی در جامعه اتفاق بیفتد.
نقد کلام آیتالله سبحانی: کلمه «وأعجبه» در وسائل الشیعه، آمده اما تحقیق کردیم و فهمیدیم در منبع روایت (عقاب الاعمال) این کلمه وجود ندارد؛[3] کتب اربعه نیز فاقد این کلمه هستند؛[4] قدمای از علما نیز در کلمات خود آن را بیان نکردهاند. اصل اشتباه از وسائل الشیعه است که آیتالله سبحانی هم دچار اشتباه شده. در تحقیقات به کتب منبع مراجعه کنید که این اشکالات پیش نیاید.
معنای رد غیبت
1 ـ برخی گفتهاند «رد الغیبة» همان نهی از منکر است؛ یعنی بگوید: چرا غیبت میکنی؟ غیبت گناه کبیره است.[5]
2 ـ برخی گفتهاند رد غیبت با نهی از منکر، متفاوت است؛ نهی از منکر همهجا واجب است؛ هر کس گناهی را مرتکب شود، دیگران باید نهی از منکر کنند اما رد غیبتی که در روایات وارد شده است عنوان جدایی است. رد غیبت، توجیه عمل غیبتشونده است؛ عمل او را باید حمل بر صحت نمود. آن انسانی را که شما فکر میکنید مرتکب گناهی شده، گناهکار نیست. غیبتکننده خوب دقت نکرده و فکر میکند که مغتاب گناهی را مرتکب شده است اما اینگونه نیست.باید توجیهی برای آن عمل یافت که گناه محسوب نشود؛ مثلاً مغتاب را جاهل به مسئله دانست یا او را جاهل قاصر دانست یا در لحظه ارتکاب عمل غفلت داشته است.مرحوم شیخ انصاری در مکاسب، تفسیر رد غیبت را بهاشتباه بیان کرده و میگوید:
«الظاهر أنّ الردّ غير النهي عن الغيبة، و المراد به الانتصار للغائب بما يناسب تلك الغيبة، فإن كان عيباً دنيوياً انتصر له بأنّ العيب ليس إلّا ما عاب اللّه به من المعاصي التي من أكبرها ذكرك أخاك بما لم يعبه اللّه به، و إن كان عيباً دينياً وجّهه بمحامل تخرجه عن المعصية، فإن لم يقبل التوجيه انتصر له بأنّ المؤمن قد يبتلي بالمعصية، فينبغي أن تستغفر له و تهتمّ له، لا أن تعيّر عليه، و أنّ تعييرك إيّاه لعلّه أعظم عند اللّه من معصيته، و نحو ذلك».[6]
ظاهر آن است که رد غیبت سوای نهی از غیبت است. مراد، یاری شخص غائب بهوسیله چیزی است که مناسب با غیبت باشد؛ پس اگر عیب دنیوی بود (مثلاً میگوید که چرا خانه شیک و گرانقیمتی دارد) او را یاری کرده و بگوید: آنچه عیب است معصیت الهی است (شاید ارثی به او رسیده و چنین خانهای ساخته) تو که غیبت میکنی بالاترین گناه را مرتکب میشوی. اگر عیب دینی را برای او بیان میکنند؛ باید آن را بهگونهای حمل کند که از معصیت خارج شود اما اگر نتوانست (قابل توجیه نبود) اینگونه یاری کند که بگوید: همه انسانها معصوم نیستند؛ هر انسانی گناه میکند این بنده خدا هم اشتباهی مرتکب شده و گناهی انجام داده است؛ شما نباید آبروی او را ببرید؛ باید برای او استغفار کرد. او گناهی را مرتکب شده اما تو گناه کبیرهای را با غیبت او انجام دادی.
نقد: به نظر ما قبول معصیت مغتاب، رد غیبت نیست بلکه اقرار به گناه است؛ یعنی گناه مرتکب شده اما شما نباید بیان کنی. رد غیبت به آن است که عمل را توجیه کرد مثلاً گفته شود اصلاً گناهی مرتکب نشده است؛ عمل را باید حمل بر صحت نمود. شاید پذیرش قول شیخ، زمانی باشد که گفته شود هیچ توجیهی نتوان یافت در آن صورت باید گفت: شاید غفلت کرده، قصور داشته، جاهل به حکم بوده، جاهل به موضوع بوده، فراموش کرده و ...؛ درنتیجه باید عمل را بهگونهای توجیه کرد که منطبق بر حرام نباشد. اگر ناسی، غافل و جاهل باشد، گناهکار نیست.
امام جماعت که عمل محرمی از او دیده شده اگر احتمال جهل یا نسیان در مورد او وجود داشته باشد، میتوان به او اقتدا کرد.