عنوان
کفاره غیبت،وجوب رد غیبت،غیبت
اصطلاحنامه
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1397/08/22
اندازه
10MB
زبان
فارسی
یادداشت
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث غیبت و پیرامون این مسئله بود که آیا استحلال و طلب حلیت لازم است؟ یعنی آیا کسی که غیبت کرده است باید طلب حلیت کند یا استغفار بهتنهایی کافی است؟ اقوال: 1. استغفار کافی است؛ 2. توبه کفایت میکند؛ 3. استحلال لازم است. برای قول سوم دلایلی مطرح شده ازجمله روایاتی که در جلسات قبل مطرح کردیم؛ یکی از روایات این بود:
«وعن علي، عن أبيه، عن النوفلي، عن السكوني، عن أبي عبدالله عليهالسلام قال: قال رسول الله صلىاللهعليهوآله: من ظلم احدا وفاته فليستغفر الله له فانه كفارة له».[1]
بررسی سندی: روایت مسند بوده و بنا بر قول اقوی موثق است.
طبق روایت، رسول خدا میفرماید: کسی که به دیگری ظلم کند و مظلوم فوت کرد، استغفار کند. مفهوم روایت آن است که اگر فوت نکرد استغفار کفایت نمیکند بلکه باید کار دیگری انجام دهد که به قرینه روایات دیگر مشخص میشود باید طلب حلیت کند؛ «إلّا أن يغفر له صاحبه».[2]
جمعبندی: این روایت را وقتی با سایر روایات جمع کنیم، به این نتیجه میرسیم: کسی که غیبت میکند در درجه اول باید استحلال کند، در درجه دوم برای غیبت شونده استغفار کند؛ (تستغفر الله لمن اغتبته كلما ذكرته)[3] و برای خودش هم توبه کند. باید این سه کار را انجام دهد.
روایت سوم: «الجعفريات: أخبرنا محمّد، حدّثني موسى، قال: حدثنا أبي، عن أبيه، عن جدّه جعفر بن محمّد، عن أبيه، عن جدّه علي بن الحسين، عن أبيه، عن علي (عليهم السلام)، قال: قال رسول الله (صلّى الله عليه وآله): من ظلم أحداً فعابه، فليستغفر الله له كما ذكره فإنّه كفّارة له».[4]
بررسی سندی: روایت مسند است اما به دلیل وجود موسی بن اسماعیل و پدرش در سند ضعیف است زیرا هر دو مهمل هستند.
کسی که ظلمی به دیگری کند، باید برای او استغفار کند و این استغفار کفاره ظلم او است.
اشکال: سند روایت ضعیف است.
پاسخ: روایات در این باب مستفیضه هستند. روایات مستفیضه هرچند ازلحاظ سند ضعیف باشند اما موردعمل اصحاب قرار میگیرند.
آیتالله سبحانی، بهدرستی روایات را بررسی نموده و از مجموع روایات استفاده میکنند که استغفار مربوط به فوت و غائببودن است؛ جایی که دسترسی به شخص نیست و غایب است استغفار باید کرد اما اگر شخص حاضر و امکان دسترسی به او وجود دارد جای استحلال و طلب حلیت است.
قول چهارم: اگر به گوش طرف برسد که غیبت او شده، استحلال لازم است وگرنه استغفار برای غیبت شونده و توبه واجب است.
توضیح: اگر کسی غیبتی کرد و به گوش غیبت شونده رسید که غیبت او را کردهاند و اعصابش بههم ریخت، باید غیبتکننده طلب حلیت کند. طلب حلیت در صورتی لازم است که به گوشش رسیده باشد؛ اما اگر به گوشش نرسیده و خبر نداشته باشد نیازی نیست که به او بگوید که غیبتت را کردهام و حلال کن؛ زیرا غیبت شونده خبر ندارد، اعصابش هم خراب نشده و با گفتن، ممکن است ناراحت شده و فکر و خیالات کند که با آبرویش بازی شده. مردم اگر بدانند اسرارشان فاش شده ناراحت میشوند.
دلیل: «... إِنِ اغْتَبْتَ فَبَلَغَ الْمُغْتَابَ فَاسْتَحِلَّ مِنْهُ فَإِنْ لَمْ تَبْلُغْهُ وَ لَمْ تَلْحَقْهُ فَاسْتَغْفِرِ اللَّهَ لَه ...».[5] امام صادق (ع) میفرماید: اگر غیبت کردی و به گوش او رسید، از او طلب حلالیت کن اگر به گوشش نرسید، برایش استغفار کن.
روایت مشکل سندی دارد و کتابی که این روایت در آن آمده است (مصباح الشریعه) خیلی مورداعتنای علما نیست لذا روایت از اعتبار خوبی برخوردار نیست. روایت در کتب اربعه وجود ندارد.
اصل مسئله: اگر انسان غیبت کند، در غیبت حقالناسی وجود دارد؛ بنابراین غیبت ظلمی از ناحیه مکلف به آن شخص است. ظلم است زیرا کار مخفی را انجام داده بود اما سرّ او فاش و آبرویش برده شده است. حقالله هم در غیبت وجود دارد زیرا خداوند در قرآن میفرماید: ﴿وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ ﴾؛[6] بنابراین هم حقالله است و هم حقالناس.
در روایات چند مطلب بیان شده: مسئله توبه مطرح شده که ناظر به حقالله است؛ استغفار برای غیبت شونده نیز وجود دارد (تستغفر الله لمن اغتبته كلما ذكرته؛[7] هرگاه به یادش افتادی استغفار کن) مطلب دیگر هم استحلال است (إلّا أن يغفر له صاحبه؛[8] تا اینکه صاحب حق او را ببخشد).
معنای «استغفار له»همانگونه که در نماز شبتان برای چهل مؤمن دعا میکنید (اللهم اغفر لفلان) غیبت شونده را هم دعا کنید و از خداوند طلب بخشش او را کنید. در دعای نماز شب همیشه برای کسانی که غیبتشان را انجام دادهاید دعا کنید و به یادشان باشید. انشاءالله توفیق پیدا کنید که هرشب، نماز شب بخوانید، زمانی که توفیق داشتید هفتاد مرتبه «أستغفر الله» بگویید برای او هم نیت کنید، منافاتی میان آنها نیست که هم برای خودتان طلب بخشش کنید و هم برای او. استحلال نیز انجام دهید؛ یعنی او را یافته و رضایتش را تحصیل کنید.وجوب رد غیبتاگر در مجلسی نشستیم و شخصی غیبت کرد و ما سامع بودیم، آیا رد غیبت واجب است؟ مثلاً گفته شود: اشتباه میکنید، اینگونه نیست. چرا این حرف را میزنید؟ این حرفی که میزنید یا غیبت است یا تهمت؛ اگر دروغ میگویی که تهمت است و اگر راست میگویی که غیبت است.سابقاً گفتیم که شنیدن غیبت حرام است، برفرض که این حرام را کسی مرتکب شد و وظیفه اول که گوش ندادن بود را انجام نداد آیا وظیفه دوم او رد کردن غیبت است؟ دو نظر وجود دارد:
نظر اول: اگر امکان دارد باید رد غیبت شود. این نظر، موافق با روایات، عقل و بنای عقلا است؛ یعنی انسانیت اقتضا میکند که با غیبت کننده چنین برخوردی را داشته باشید و بگویید که غیبت برادر مؤمنت را انجام نده، آبرویش را نریز و آبرویش را حفظ کن.
کلمات علما: صاحب جواهر میفرماید: «ويجب ردها مع الإمكان قطعا».[9] قطعاً واجب است که رد شود.
شما بهعنوان مسلمان بسیجی متدین مؤمن وظیفه دارید که رد غیبت کنید نه اینکه نشسته، دیگری غیبت کند و شما گوش دهید.
مرحوم سبزواری میفرماید: «الأحوط رد الغیبة لمن سمعها و قدر علی ذلک ... حیث إن مثل هذه الأخبار قاصر سندا عن إثبات الوجوب، و لا إجماع فی البین یدل علیه عبرنا بالاحتیاط»؛ در صورتی که قدرت داشته باشد احوط آن است که غیبت را رد کنید ... دلیل وجوب چون قوی نیست تعبیر به احتیاط شده است.
به نظر ما رد غیبت واجب است نه اینکه قائل به احتیاط باشیم. دلایل متعددی بر این مدعا وجود دارد:
دلیل اول: غیبت کننده گناهی را مرتکب میشود و نهیازمنکر واجب است. وظیفه داریم جلو کسی که خلاف شرع انجام میدهید را بگیریم. برخورد با مرتکب خلاف شرع، اتفاقی است و کسی از علما خلاف آن را بیان نکرده است؛ بنابراین جای تردید نیست که مانند مرحوم سبزواری احتیاط نماییم بلکه سخن صاحبجواهر صحیح است. اگر نمیتوانیم رد غیبت کنیم باید مجلس غیبت را ترک و در آن مجلس ننشینیم.
دلیل دوم: روایاتی داریم که رد غیبت را واجب میدانند.
دلیل سوم: عقل و بنای عقلا حکم به وجوب رد میکنند. همانگونه که اگر بدی شما را میگویند از خودتان دفاع میکنید باید از برادر مؤمنتان نیز دفاع کنید. غیبت کنند ظلم میکند و وظیفه داریم که جلو ظلم را گرفته و نگذاریم در خارج محقق شود. غیبت مفاسد بسیاری دارد که باید جلو این مفاسد گرفته شود.
شیخ انصاری میفرماید: «إنه يظهر من الأخبار المستفيضة وجوب رد الغيبة».[10] ممکن است این وجوب رد، بهعنوان نهیازمنکر یا وجوب جلوگیری از ظلم باشد.
مرحوم مامقانی میفرماید: «يجب على السامع ردع المغتاب عن الغيبة من باب النهى عن المنكر حتى انه إذا توقف الردع على الخروج عن مجلس الغيبة لم يكن إشكال في وجوبه بل قد يقال بوجوب الخروج عن المجلس و ان لم يرتدع المغتاب به عن الغيبة و دليله غير واضح هذا مع العلم بكون القول منكرا و اما مع عدم العلم بذلك كما لو احتمل السّامع كون من يذكر عيبه متجاهرا عند المغتاب (فحينئذ) لا يجب الردع و يحمل فعل القائل على الصّحة».[11]
بر سامع غیبت واجب است که از باب نهیازمنکر، مغتاب را رد کند و اگر نمیتواند باید مجلس را ترک کند.