عنوان
کنترل جمعیت
پدیدآورسازمانی
مدرسه فقاهت
محل نشر
قم
تاریخ نشر
1373/04/18
اندازه
16MB
زبان
فارسی
یادداشت
در عصر و زمان ما عوامل مرگ و میر نسبت به سابق کم شده است و این به سبب عوامل مختلفی است:
عامل اول: علم طب و بهداشت پیشرفت زیادی کرده است. سابقا از میان فرزندان تعدادی از بین می رفتند و در حال طفولیت مرگ و میر زیادی داشتند ولی امروزه به مقدار زیادی جلوی آن گرفته شده است.
درست است که قضاء و قدر به دست خداوند است ولی همین قضاء و قدر گاه حتمی است که فقط به دست خداوند است و گاه مشروط است که به دست خود ما می باشد و بر همین اساس خداوند متعال می فرماید: (و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکة)
کسی نمی تواند از قضا و قدر مطلق فرار کند. در حدیثی است که امام علی علیه السلام در زیر دیواری نشسته بودند که در حال فرو ریختن بود. حضرت بلند شده و در جای دیگر نشستند. فردی که از قضاء و قدر باخبر نبود به امام علیه السلام عرض کرد: (یا امیر المؤمنین أ تفر من قضاء الله؟) امام علیه السلام فرمود: (أفر من قضاء الله الی قدره) این به آن معنا است که از قضاء و قدرهایی که مشروط و معلق است می توان فرار کرد و با یکسری پیشگیری ها می توان جلوی آنها را گرفت.
عامل دوم افزایش نسل مسأله ی تغذیه و عوامل بقای حیات است که نسبت به سابق تفاوت زیادی کرده است. سابقا بسیاری از مردم گرفتار سوء تغذیه بودند ولی امروزه این امر بسیار کمتر رخ می دهد. در سابق، وجود فقرها در جوامع مختلف به مرگ و میرها تسریع می بخشید. به همین دلیل در عصر ما حد متوسط سن نسبت به سابق بیشتر شده است. (حد متوسط عمر از جمع بستن سن افرادی که از دنیا می روند و تقسیم آن بر صد حاصل می شود.) اگر حد متوسط عمر چهل سال باشد و بعدا شصت سال شود به این معنا است که جمعیت یک و نیم برابر شده است زیرا افراد به جای اینکه چهل سال بمانند شصت سال می مانند.
عامل سوم سابقا آبها خوردنی و آبهای شست و شو بهداشتی نبود و همین موجب می شد که بیماری ها منتقل شود و مرگ و میر زیاد شود. این بر خلاف زمان ماست که آبها دست نخورده و تصفیه شده است.
عامل دیگر در سابق مسأله ی قحطی ها خشکسالی ها بوده است. اگر در منطقه ای باران کمتر می بارید منطقه دچار قحطی می شد و عده ی زیادی می مردند و نمی شد مواد غذایی را از جایی به جای دیگر به مقدار زیاد منتقل کنند. امروزه این مسأله به مقدار زیادی حل شده است.
سابقا بیماری های همه گیر مانند وبا زیاد بود و به مدت کوتاهی به اندازه ی یک قبرستان افراد می مردند. امروزه بعد از شیوع یک بیماری بلا فاصله واکسن ها و داروهای پیشگیری جلوی آن را می گیرد.
این موارد و عوامل دیگر موجب افزایش نفوس شده است. هرچند امروزه جنگ های بسیاری رخ می دهد و کشتارهای زیادی اتفاق می افتد ولی این مقدار به اندازه ی مرگ و میر در سابق نیست. در سابق جاده ها نا امن بود و کشته های بسیاری وجود داشت ولی در سابق همه ی قبائل به جان هم می افتادند ولی امروزه امنیت بیشتر شده است.
در هر حال آمار نشان می دهد که جمعیت دنیا به سرعت در حال افزایش است و افزایش جمعیت هم به شک تصاعدی اتفاق می افتد. این در حالی است که افزایش سطح کشت عددی پیش می رود یعنی ده هکتار می شود بیست و یا چهل هکتار ولی در نسل این کار به شکل تصاعدی انجام می شود (دو نفر چهار نفر و چهار نفر هشت نفر و هشت نفر شانزده نفر). بنابراین مسأله ی تغذیه، مراکز آموزش و پروش و امثال آن نمی تواند پا به پای جمعیت بالا رود و روز به روز تعداد بی سوادها بیشتر خواهند شد و یا اقل سطح و کیفیت درسی پائین می آید. همچنین مسأله ی دارو و درمان هم به قدر کافی نخواهد بود. مضافا بر اینکه با افزایش جمعیت مشکل ایجاد کار و اشتغال هم به مشکل بر می خورد.
همچنین اگر دشمنان اسلام جمعیت خود را محدود کنند و ما نا محدود جلو رویم این موجب می شود که جمعیت کم آنها سالم و تندرست و دارای سواد بالا و تحصیلات فراوان باشند و با پول زیادشان صنعت خود را پیشرفت کنند ولی ما با افزایش جمعیت هزینه ی خود را صرف تغذیه کردیم ولی پولی برای پیشرفت نداشتیم و بعد از مدتی به شکل عقب افتاده ای باقی می مانیم. این سبب می شود دیگران حاکم و ما وابسته به آنها باشیم.
اینها ادله ی کسانی است که با افزایش جمعیت مخالف هستند اما کسانی که با آن موافق هستند می گویند: افزایش جمعیت موجب افزایش قدرت و شوکت جامعه می شود. عدد مسلمین باید افزایش پیدا کند و این موجب پیشرفت می شود.
اما امر اول: بررسی عنوان مسأله
آیا عنوان مسأله دوران بین وجوب و حرمت است یا بین راجح و مرجوح؟
کسانی قائل به وجوب افزایش جمعیت نیست بلکه فقط سخن از راجح بودن این امر است. اگر کسی جلوگیری کند و حتی صاحب یک فرزند هم نشود مطابق عنوان اولی عمل حرامی را مرتکب نشده است.
اما در نقطه ی مقابل، کسانی که قائل به عدم افزایش هستند گاه سخن از مرجوح بودن می کنند و گاه از حرمت آن سخن می گویند. زیرا می گویند: افزایش جمعیت موجب فقر، بی سوادی و عقب ماندگی و در نتیجه وابستگی به کفار است که امر حرامی می باشد. از این رو دوران امر بین راجح و حرام است.
اگر در مسأله شک کردیم عمل به احتیاط این است که به سراغ ترک رویم. زیرا یکی می گوید افزایش جمعیت مستحب است و دیگری می گوید افزایش جمعیت حرام است. در این حال احتیاط در ترک می باشد.
ادله ی قائلین به رجحان افزایش جمعیت:
این دسته به آیات و روایات تمسک می کنند.
آیه ی 10 تا 12 سوره ی نوح بهترین شاهد است: ﴿فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً (تا باران های فراوان نازل شود) وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ (تا خدا به شما اموال و فرزندان دهد) وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً﴾[1] (تا خداوند به شما باغ ها و نهرهای فراوان دهد)
در این آیات بچه های فراوان در کنار باران های پی در پی و باغ ها و نهرهای بزرگ ذکر شده است.
در سوره ی اسراء آیه ی 6 می خوانیم که خداوند به بنی اسرائیل می فرماید: (وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفيرا (نفرها و جمعیت شما را زیاد کردیم)
در این آیات هم اموال و بنین یعنی نیروی اقتصادی و انسانی در کنار هم قرار گرفتند. خداوند در این آیه بر آنها منت می گذارد.
خداوند در شعراء آیه ی 133 و 134 به قوم هود می فرماید: (أَمَدَّكُمْ بِأَنْعامٍ وَ بَنِينَ وَ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ)
علاوه بر آنها در آیات انفال / 28، سبا / 37، ممتحنه / 3، منافقون / 2، تغابن / 14 و 15، آل عمران / 10 و 116، انعام / 140، توبه / 55 و 85 و مجادله / 17 اموال و اولاد در کنار هم ذکر شده اند و این دلیل بر آن است که اولاد همانند اموال سرمایه محسوب می شوند و نشان می دهد فزونی اولاد موجب فزونی نعمت خداوند است.
دلالت روایات:
در جلد 15 کتاب وسائل، کتاب احکام الاولاد در باب اول مسأله ی طلب ولد و تکاثر ولد احادیث متعددی وارد شده است. در این باب چهارده روایت وارد شده است که دوازده روایت بیانگر این است که فرزند نعمت خداوند است و دو روایت می گوید کثرت ولد از نعمت خداوند است.
باید توجه داشت که بعضی کلیه ی این روایات را مؤید کثرت ولد گرفته اند و حال آنکه در مورد کثرت ولد روایات کمی وارد شده است.
مثلا در روایتی آمده است که اگر کسی استغفار کند بچه دار می شود زیرا خداوند می فرماید: ﴿فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ﴾[2] این روایات به کار ما نمی آید. سخن در اصل بچه دار شدن نیست بلکه سخن در افزایش و تکاثر ولد می باشد.
بنابراین آیات دلالت بر تکاثر داشت ولی در روایات این نکته کمتر مطرح شده است.