عنوان
شناخت معنای هنر مبتنی بر روش رایج معناشناسی در فقه
نویسنده
ناشر
فصلنامه پژوهشهای فقهی، زمستان 1401، شماره 4، ص.: 863-896.
تاریخ نشر
1401
توضیح
حضور جدی فقه در عرصههای فردی و اجتماعی هنر، نیازمند موضوعشناسی و بهتبع معناشناسی متناسب با مختصات آن است. اما هیچگاه بابی برای موضوع مستنبطة عرفی هنر، گشوده نشده تا معنای آن در چارچوب موضوعشناسی رایج در فقه تعریف شود. بنابراین بهمنظور نقشآفرینی فعال فقه در عرصۀ هنرها و تعیین خطمشی کارامد از آنها با جهتگیری فقهی، ضروری است که روش کشف معنا از ابواب فقهی، استحصال و در تعریف هنر، مورد بهرهبرداری قرار گیرد. با توجه به اینکه یکی از چالشهای فرعی در دستیابی به هدف مذکور، تعریفناپذیری ذاتی موضوع هنر است؛ تلاش بر این بوده است تا با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی، ابتدا روش معناشناسی در فقه، بازخوانی شود و سپس در جهت کشف معنای هنر و ارائۀ تعریف از آن بهکار رود، بهنحوی که وجه جامعهشناختی و عرفی آن را تضمین کند. بر این اساس در گام نخست فرایند معناشناسی موضوعات در فقه با بررسی ادلۀ فقها، ترسیم شده و در ادامه با نفی تعریفپذیری ذاتی از هنر، مؤلفههایی پیشنهاد شده است که در حکم تعریفی غیرذاتی، حائز دو ویژگی مهم است؛ اولاً در ضمن آن جهت سیال، عرفی و جامعهشناختی هنر لحاظ شده است؛ ثانیاً انطباق آن با روش فقها در شناخت معانی مستنبطة عرفی، سبب میشود که سازگاری حداکثری با دستگاه فقاهت در هضم معنای هنر داشته باشد و به همین اعتبار تعیین تکلیف آن ـ اعم از ابعاد فردی و اجتماعی ـ میسر شود.
واژههای کلیدی: عرف، غیرمنصوص، فقه، معناشناسی، موضوعشناسی، هنر.