عنوان
مرگ مغزی (اتانازی غیرفعال غیرداوطلبانه) و آثار فقهی و حقوقی آن
نویسنده
ناشر
فصلنامه فقه و اصول، زمستان ۱۳۸۶، شماره ۳، ص.: ۶۵-۸۰.
تاریخ نشر
۱۳۸۶ش.
توضیح
مرگ مغزی یکی از انواع قتل از روی ترحم به شار میرود و نظرات مختلف درباره آن، وابسته به نظرات مختلف در زمینه اخلاق است. مباحث درباره خاتمه دادن به حیات، مباحثی درباره «ارزشهاست. برخی اعتقاد دارند که حیات، حد اعلای خوبی است و دیگر خوبیها با وجود حیات و زندگی معنا مییابند. بدون زندگی و حیات، هیچ ارزشی یا خوبی وجود ندارد. اگر مبتلا به مرگ مغزی را انسان زنده بدانیم، مسئله این است که چه زمانی خود انسان یا دیگری حق دارند به حیات، خاتمه دهند؟بررسی این امر امروزه در مباحثات حقوقی، سیاسی، اجتماعی، اخلاقی، فلسفی و پزشکی جایگاه مهمی دارد، به گونهای که سمینارهای متعددی در سطح بینالمللی در اینباره برگزار شده است و موضعگیریهای متفاوتی نسبت به آن وجود دارد. مخالفان این حق با استناد به اصل پدرسالاری حقوقی، اخلاقگرایی حقوقی و تقدس حیات، آن را رد کردهاند. در مقابل، موافقان به اصل فردیت و خودمختاری شخصی، پوچگرایی، حفظ ارزشها و هنجارهای جامعه، فایدهگرایی و عدم ضرر مستقیم به جامعه و دیگران، برای رسمیت بخشیدن به حق مرگ استدلال کردهاند. پذیرش این حق میتواند پیآمدهای مختلفی داشته باشد. چون پذیرش مطلق چنین حقی برخلاف طبیعت انسانی و در تضاد با تقدس حیات است و آثار زیانباری برای جوامع و نظم عمومی دارد، در حال حاضر، هیچ کشوری این حق را به عنوان یک حق قانونی به طور مطلق به رسمیت نشناخته است. فقط برخی کشورها آن هم به صورت بسیار محدود چنین حقی را به برخی بیماران درمانناپذیر و مبتلایان به مرگ مغزی اعطا کردهاند. این مقاله فقط از یک نوع حق مرگ (خاتمه دادن به حیات مبتلا به مرگ مغزی) بحث میکند.
واژههای کلیدی: حق، مرگ مغزی، حق مرگ.