مطالعه مرگ مغزی از منظر فقه و حقوق جزا
مجله اخلاق و تاریخ پزشکی، سال 1390، شماره 2، ص.: 23-33.
1390
مرگ مغزی از موضوعات مبتلابه در جامعهی ما میباشد و ممکن است با مفاهیم دیگری چون کما و بعضی موقعیتهای زیستی شبیه مرگ اشتباه شود. جهت بررسی وضعیت حقوقی فرد مبتلا به مرگ مغزی لازم است احراز کنیم که فرد مبتلا به مرگ مغزی مرده است یا زنده؟ و شرایط مرگ بیولوژیک بر وی صدق میکند یا خیر؟ یا به معنای دقیقتر احکام فقهی مترتب بر فرد میت بر وی هم جاری میشود یا خیر؟ سؤالاتی چند پیرامون موضوع مطرح است که بر اهمیت موضوع هم از نقطه نظر فقهی و هم حقوقی میافزاید و جواب به تمام این سؤالات باز میگردد به تعریفی که از مرگ مغزی داریم، و اینکه آیا مرگ مغزی را مصداق جداشدن روح از جسم میدانیم یا خیر؟ تحقیقات بسیاری پیرامون موضوع شده است، و حتی در حقوق بسیاری از کشورها و ادیان از جمله مسیحیت و یهود سالهاست مطرح و رفع ابهام شده است ولی در ایران هنوز فرد مبتلا به مرگ مغزی را زنده میپندارند, که جای دارد مانند بسیاری از کشورهای مترقی از لحاظ پزشکی (انگلیس، آلمان، فرانسه و آمریکا)، مرگ مغزی را مرگ قطعی و آن را در کشور قانونی نمایند. نگارنده سعی در بررسی موضوع از منظر فقه و حقوق و رفع ابهام از آن داشته است.
واژههای کلیدی: مرگ مغزی، مرگ قطعی، حیات مستقر و غیر مستقر، مرگ بیولوژیک.
بازیابی پسورد
پسورد شما به ایمیل شما ارسال خواهد شد