نکته هایی در فقه روابط بین الملل
فصلنامه فقه، زمستان ۱۳۷۵، شماره ۱۰، ص.: ۳-۱۳.
۱۳۷۵ش.
بى گمان, سرنوشت جامعه هاى بشرى چنان به یکدیگر تنیده است که نه تنها براى هیچ ملتى ممکن نیست جدا از دیگر ملتها بزید که عوامل حیاتى زیادى همه جامعه ها را به همکارى و تعاون با یکدیگر فرا مى خواند, تا آن جا که امروز روابط دولتها با یکدیگر, مانند روابط بین افراد کشور, شهر و محله است و هر چه پیش مى رود این ارتباط و وابستگى بیش تر مى گردد.
به گفته امام خمینى:
(امروز دنیا مانند یک عائله و یک شهر است و یک شهر داراى محله هاى مختلفى است که با هم ارتباط دارد.)
(صحیفه نور, ج242/19.)
و براساس همین بینش و همین احساس بایستگى است که به روشنى اعلان مى دارد:
(وقتى دنیا وضعش این طور است, ما نباید منعزل باشیم. ما باید با کشورهایى که با ما هستند و ما را اذیت نمى کنند, روابط داشته باشیم… اسلام یک نظام اجتماعى و حکومتى است و مى خواهد با همه عالم روابط داشته باشد.)(همان)
امروز, حتى واژه استقلال که به ظاهر با ارتباط ناسازگارى دارد. در پرتو ارتباط معنى و تفسیر مى شود; چرا که استقلال با همه ارزشى که دارد, هیچ کشورى نه استقلال مطلق دارد و نه مى تواند داشته باشد. ملتى اگر نتواند نسبت درست و خردمندانه اى بین بایستگى ارتباط و حفظ استقلال برقرار سازد و تفسیر و تحلیل واقع بینانه اى ارائه دهد, یا در مسلخ وابستگى ذبح خواهد شد و یا در درّه انزوا فرو خواهد افتاد.
بازیابی پسورد
پسورد شما به ایمیل شما ارسال خواهد شد