مبانی فقهی و حقوقی نسب فرزندخواندگی در اسلام و جهان
محمدصادق غلام جمشیدی
حسین داورزنی
تهران
1389
کارشناسی ارشد
20 ص.
فارسی
پذیرش کودکان بیسرپرست و یتیمان به فرزندی، خواه به منظور کمک بر آنان و خواه در جهت رفع نیازهای معنوی پدران و مادرانی که به هر دلیل فاقد فرزند هستند، از دیرباز در جوامع بشری معمول و مرسوم بوده است از این رو پذیرفتن فردی که فرزند واقعی و طبیعی زوجین محسوب نمیگردد، تحت عنوان فرزندخواندگی در جوامع گوناگون از سابقهای طولانی برخوردار است و در زمانها و نظامهای حقوقی، شرایط و آثار متفاوتی دارد.با توجه به دیدگاههای مختلف و شیوههای متفاوت با موضوع، پذیرفتن فرزندخوانده در یک خانواده به ایجاد روابط حقوقی منجر میشود که به ویژه در صورتی که فرزندخوانده و فرزندپذیر تبعه یک یا دو کشور بیگانه باشند و یا دارای مذهب متفاوتی باشند مشکلات عدیدهای حاصل میگردد که بر این مبنا در تحقیق حاضر، فرزندخواندگی از دیدگاه قوانین حاکم از نظر مقررات داخلی ایران نسبت به موضوع مورد بررسی قرار میگیرد بحث و بررسی موضوع مذکور میتواند از جنبههای علمی و نظری سودمند باشد.با اشاره به مواردی از قانون حمایت از کودکان بیسرپرست مصوب سال 1352 و شماری از شرایطی که برای سرپرستی این کودکان در این قانون آمده است، امروز در نظام جمهوری اسلامی ایران نیاز به قوانینی در این زمینه که مبتنی بر شریعت مقدس اسلام باشد پیش از پیش احساس میشود و بررسیهایی از این قبیل تأثیر بسزایی در دستیابی به این هدف ارزشمند دارد، و مباحث مهم اساسی در بحث فرزندخواندگی را میتوان به سه بخش ماهیت حقوقی فرزندخواندگی، شرایط فرزندخوانده و زوجینی که او را پذیرفتهاند و همچنین آثار ناشی از فرزندخواندگی دانست.
واژههای کلیدی: اسلام، انگلستان، سرپرستی، فرانسه، فرزندخوانده، نیاکان، حقوق، فقه، مبانی فقهی، مبانی حقوقی، فرزند صلبی
بازیابی پسورد
پسورد شما به ایمیل شما ارسال خواهد شد